ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خدمت خلق خدا، عالی بود
کار خادم طاعت و شادی بود
گر که مفسد نیشتری بر او زند
او نترسد که خدا با او بود
+++
بشر با صلح آرامش بگیرد
جهان با گفتگو آرام گیرد
اگر بر طبل جنگ هر کس بکوبد
بناچار مردن خود را ببیند
+++
زمستان آمد و باران نیامد
بهار هم آمد و شادی نیامد
جهان از فقر کج فهمی بنالد
چرا هیچ رحمتی برما نیامد
+++
جهان از گفتگو بیزار گشته است
همه چیز بر سرش آوار گشته است
شب و روز بر سریر جنگ بشیند
جنایتها در آن خروار گشته است.
+++
شبان طی شد ولی صبحی نیامد
زمان طی شد ولی صلحی نیامد
میان اینهمه درد و غم و رنج
شگفتا که هنوز ناجی نیامد
+++
اشعاراز «سعدی دوم»
تخلص سعدی دوم را به اعتبار پسوند سعدی در نام خانوادگی و بچه محلی با آن بزرگوار برگزیدم و گرنه شیخ اجل و آن حکیم جهانی کجا و بنده کم بضاعت کجا؟!. قیاس او با بنده یک قیاس مع الفارغ است.
سعید شجاعی سعدی