سازمان ملل و صلح جهانی

 سازمان ملل متحد (united nations organization) با همه کمی و کاستی هایش بعنوان  عامل هماهنگ کننده در نظم  و صلح جهانی از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون مورد توجه و احترام و رجوع دولتها و ملت ها بوده و می باشد.

هر چند تبعیض و اعمال نفوذ دو  افت نا حقی است که از توان این سازمان می کاهد اما سازمان ملل متحد در کل نقش حیاتی خود را بخوبی در حدود شش دهه ای  که  از عمر ان می گذرد در بر قراری صلح و امنیت جهانی بخوبی ایفا کرده و مینماید.

شاید  این سازمان صد در صد نتوانسته باشد به همه اهدافش در برقراری صلح و امنیت و توسعه جهانی دست یابد اما دست اورد های ان بسیار زیاد و در مواردی بی نظیر است ( مثل فعالیتهای هلال احمر و صلیب سرخ جهانی وابسته به این سازمان که در مقابله با حوادث  و بلا های مختلف طبیعی و جنگ و امثال ان فعالیتهای حیاتبخشی را انجام داده و می دهد ) بنا بر این سازمان ملل متحد در شرایط سیاسی جهان امروز تنها محور جهانی فراگیری است که همه دول و ملل جهان  را در رسیدن به یک هدف اساسی (یعنی صلح و امنیت جهانی و مقابله با بلا های طبیعی و تبعات جنگ و رشد و  توسعه  جهانی ) با هم متحد نگه داشته و می دارد.

نویسنده  این سطور اعتقاد دارد پنج  عضو دائم  شورای امنیت ( امریکا - انگلستان -  روسیه - فرانسه چین )  دیر یا زودبا تجدید ساختار این سازمان برای پاسخگویی هر چه بهتر به نیازهای روز جهانی موافقت  خواهند نمود.



جهانی شدن و مسئله ای بنام "انسانیت"  

بنظر نگارنده جهانی شدن فر هنگ و  اقتصاد و در نهایت حتی "سیاست" امری است که اصطلاحا " دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد " . بنظر می رسد قرن حاضر ( قرن بیست و یک میلادی  ) قرن فراز و فرود و جدل و حتی نوعی " جنگ جهانی " برای اعمال" سیاست جهانی شدن" و تلاش برای  مقابله با ان باشد . هر چند لزوما این جنگ جنگ نظامی نیست اما می تواند طرفداران نظریه  "برخورد تمدنها" با "گفتگوی تمدنها" را در سطح جهان به چالشی سخت بکشاند که برخورد نظامی یک از خروجی های بد بینانه چنین چالشی می تواند بحساب اید.

بنظر نویسنده این سطور غرب تا رسیدن به یک نظم جهانی مورد نظر خود دست به یک سیاست مکارانه ولی موثری زده است تا  کشورهای جهان را بنوعی مشغول نگه دارد تا انجا که در نهایت همه کشورها در عمل انجام شده قرار گرفته و راهی بجز پذیرش نظم نوین جهانی (البته از نوع تعریف غربیش ) نداشته باشند .این سیاست چیزی نیست بجز" سیاستی تحت نام فریبنده حقوق اقلیت ها " در این سیاست کشورهای دیگر از لحاظ روانی و تبلیغاتی بشدت مورد هجمه تبلیغاتی قرار می گیرند

تا انجا که مردم یک استان و یا یک شهر از جهان  که حتی از لحاظ نزادی و ملی با بدنه کشور خود یکی هستند  احساس هویت مستقل نموده و دولت ها نیز  برای انکه نشان دهند حقوق اقلیت را رعایت می کنند  بنوعی خواسته های فوق را اعمال می کنند .

از سوی دیگر بدلیل وجود و بکارگیری هزاران رسانه پر قدرت و فراگیر صوتی و تصویری که بیست و چهار ساعته در غرب به تبلیغ سیاستهای دول غربی مشغولند اول جوامع غربی(با وجود فرهنگ و ملل بسیار در ان ) یکدست باقی مانده ومی ماند و دوم  جوامع غیر غربی تحت اثار همین تبلیغات خواسته یا ناخواسته بسمت چالش و نزاع " اقلیتی و اکثریتی "بیهوده ای میگردند که اصولاپدید امدن چنین بحثی نه نیاز و نه لازمه ان جوامع می باشد.

بنابراین  بنظر نویسنده مردم و دولت های  همه کشورها ی غیر غربی باید اگاهانه با این پدیده بر خوردنموده و به دام انها نیفتند. و با وحدت زبانی و فرهنگی خود در این قرن بیست و یک خود را اماده ورودبه نظم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جهانی کنندکه انجام ان  اجتناب ناپذیر بنظر می رسدنمایند.



در جهان امروز مردم دنیا به چند زبان صحبت می کنند؟!

بنظر من هر چند در جهان امروز هزاران زبان در دنیا وجود دارد که چند صدتای ان مهم است و حدود صد زبان ان غالب است . اما همه مردم جهان به یک زبان صحبت می کنند که فقط قراردادی مفاهیم و منظور خود را با استفاده ازاجزای زبان ( کلمه و حرف و دستور زبان و  اوا) در جامعه خود بیان می کنند.

امید به روزی که همه مردم جهان ضمن حفظ مفاهیم نزادی و فرهنگی و تاریخی خود  همانگونه که در حقیقت با یک زبان در جهان صحبت می کنند با یک زبان مشترک نیز به گفتگوی بین تمدنها با یکدیگر بپردازند تا از جنگ و خونریزی و اعمال سیاستهای استثماری و استعماری انسان بر انسان جلو گیری شود .


ایا می دانید که

استعمار کهنه به منابع و ذخایر زیر زمینی کشورهای مورد استعمار کار داشت ولی امروزه کشورهای استعمارگر روش خود را بنا به ضرورت زمانی و مکانی  تغییر داده اند  یعنی کشورهای مورد نظر خود برای استعمار جدید را با جلو گیری از دست یافتن انها به تکنو لوزی پیشرفته  به خود وابسته نمایند.

به بیان دیگر از دید قدرتهای استعمارگر نوین هر کشور باید در چرخه تولید و مصرف جهانی یک جایگاه تعریف شده از سوی انها را بپذیرند و بر اساس ان در سطح ملی و جهانی  عمل کنند. در غیر این صورت کشور یاغی شناخته شده و باید خطر  تحریم و یا بر خورد نظامی را بجان بخرد.!!!

بنظر نویسنده این سطور هر چند در راس هرم تصمیم سازان جهانی در سازمان ملل استعمارگران نوین نیز حضور دارند اما همین سازمان ملل می تواند در چارچوب اختیارات و با در نظر گرفتن محدودیت ها و معذورات تا حد زیادی از ظلم و استثمار و استعمار نوین نیز جلوگیری نماید