پیشگفتار :
بنظر می رسد جهان در دهه اول قرن بیست یک مانند دهه اول تا چهارم قرن بیستم (بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰) شاهد شکل گیری مجدد پدید ه های "ملی گرایانی" باشد که اگر خوب شناخته نشوند و یا بصورت افراطی بر ان تاخته و به ان دامن زده شود و یا بصورت غیر منطقی سرکوب یا نادیده گرفته شوند - متاسفانه دیری نگذرد که بار دیگر جهان در گیر یک سری جنگ های داخلی و یا منطقه ای گردد که این تنش ها و جنگ ها ی کوچک و یا منطقه ای نهایتا ممکن است به جنگ جهانی خانمانسوز دیگر - و این بار با دامنه کشتار و تلفات و اثار بسیار مخرب زیست محیطی بیشتر و حتی نابودی جهان -منجر گردد.
به همین دلیل برای جلوگیری از این پدیده وحشتناک و فاجعه بار احتمالی و " دنیا بر انداز" و برای تحکیم صلح و امنیت جهانی نظرییه سوم زیر را در شامگاه روز جمعه 15 اذر 87 برابر با 5 دسامبر 2008 از شهر شیراز و در ادامه سایر نظرییات تخصصی تقدیم شما خوانندگان عزیز می نمایم. ( شما می توانید دو نظرییه دیگر بنده را در پایین همین مطلب و سایر پیشنهادات و تحلیلهای دیگر مرا در همین وبلاگ مطالعه فرمایید).
تبیین نظرییه:
شاید اکنون که با رای قاطع مردم امریکا دولت بسیار افراطی و ملی گرایانه "نئومحافظه کاران حزب شکست خورده جمهوریخواهان در امریکا مجبور است مطابق قانون " قدرت" را در بیست زانویه ۲۰۰۹ رسما به پرزیدنت" باراک اوبامای" معتدل و سیاه پوست مدعی قانون وصلح و تغییر و عدالت واگذارد - دیگر کمتر شاهد فجایعی همچون تجاوز و اشغال گری امریکا و غرب برعلیه کشورهایی چون عراق و افغانستان باشیم و یا از این به بعد احتمالا کمتر شاهد زمینه سازی و براه اندازی موج های تبلیغاتی برای اعمال فشار های همه جانبه برای تهدید یا ارعاب کشورهای مستقل باشیم .
اما عملکرد غرب و بخصوص امریکا در طی ۸ سال گذشته سبب شده است تا متاسفانه موجی از ملی گرایی افراطی و یا اشکا ل مختلفی از تندروی و افراط گرایی در جهان و بخصوص در مناطق بحرانی جهان پدید اید. که این تندرویها اول واکنشی طبیعی به کشتار و ستمها و تهدید ها و ارعابها و تبلیغات رسانه ای دروغ غرب بر علیه ملل و کشورهای مستقل است و دوم بنوعی طغیان بر علیه بی عدالتی و تبعیضات فراوان در توزیع رفاه و درامد و رشد و توسعه همه جانبه در جهان کنونی است.
این نظرییه تلاش دارد تا راههای برون رفت از مشکلات و تنش های را که بصورت بالقوه امکان ان را دارند تا بفوریت یا با گذر کم زمان به یک بحران گسترده جهانی تبدیل گردند را پیشنهاد دهد.
شاید با عمل به این پیشنهادات تا حد زیادی از تهدید صلح و امنیت ملی کشورها و منطقه و جهان کاسته شود. نظرییه تلاش داردتا بطور کاملا خلاصه به همه جنبه های این مهم پرداخته و راه حل هایی مناسب را از دید نویسنده ارایه دهد .بدیعی است این نطرییه نیز مانند سایر تحلیلها و نطرییه و پیشنهادات بنده نظر شخصی و تخصصی اینجانب سعید شجاعی سعدی بوده که می تواند درست یا غلط باشد اگر درست است گوارای وجود و اگر غلط است از پیش عذر مرا بپذیرید.
ملی گرایی چیست؟
گروهی ممکن است ملی گرایی را تفرقه زا و مایه احتلاف بدانند و نیز هستند کسانی دیگر که احتمالا ملی گرایی را معادل "نژادپرستی " بحساب اورند و در این راه به فاشیست (مانند انچه که در المان نازی تحت حکومت هیتلر و ایتالیایی تحت حکومت موسولینی پدید امد و منجر به جنگ جهانی دوم گردید) برسند.
از سوی دیگر هستندکسانی که "ملی گرایی" را مباهات و افتخار به همه اداب و سنن و فرهنگ و تمدن (مادی و معنوی) ملی و تاریخی خود می دانند که مردم انها در طی قرنها و یا هزار ه های طولانی و با صرف هزینه های فراوان برای انها بیادگار گذاشته اند و همین یادگار "هویت ملی " تک تک افراد ان جامعه و نیز از سر جمع هویت همه افراد هویت و تمامیت یک "ملت" را ساخته ومی سازد.
از سوی دیگر - هستند کسانی که هویت را فقط" هویت دینی محض " بحساب اورده و هر چیزی را که خلاف ان بدانند "کفر و کناه "نابخشودنی می دانند( این تفکر مربوط به یک دین و مذهب خاص در دنیا نیست ) بنا براین تفکر "ملی گرایی " از دید این گروه بنظر می رسد تفکری خلاف یا انحراف از "توحیدگرایی" در نظر گرفته شود و فرد یا گروه ملی گرا احتمالا مرتد یا حداقل گناهکار بزرگ بحساب می اورند.
از دیگر سوی هستند جریانات و تفکرات "جهان گرا" و ضد یا مخالف "ملی گرایانه ای " که معمولا دارای منش "کمونیستی یا انتر سوسیالیستی " هستند و در این تفکر طبقه اجتماعی کارگران که اکثریت طبقات اجتماعی جهان را تشکیل داده اند حکومت و حاکمیت را در دست خواهد گرفت که شوروی سابق نزدیک به 75 سال مبلغ و مجری چنین تقکری بود و خود با نهضت های ملی گرایانه مردم روسیه و ملل تحت سلطه شوروی سابق در سال ۱۹۰۰ از هم پاشید.
بنابراین ملی گرایی حس و احساس فردی و گروهی است که می تواند بر واقعیات شفاف و غیر قابل انکار تاریخی استوار باشد ویا بر توهمات و پیشینه های ساختگی بدون اصالت و در عین حال متعادل و منطقی باشد و یا افراطی تنش زا.می تواند وحدت افرین باشد و در عین حال تجزیه طلب و بر انداز باشد. به بیان دیگر شرایط زمانی و مکانی یک کشور و یک منطقه و نیز شرایط جهانی در شکل گیری یک نهضت و یا یک حس و باور ناسیونالیستی تا حد زیادی می تواند نقش افرینی نمایند.
از انچه که بیان شد چنین برداشت می شود که جهان قرن بیست یک عمدا یا سهوا بازهم دچار نوعی سردرگمی در بحران "هویت ملی و جهانی "و مرزهای بین این دو پدیده شده باشد و از دیگر سو - پیشرفت علوم و فن اوری از یک سو به "انسان قرن بیست و یک "هویت "مدرن" داده است و جهان او را بعنوان "دهکده کوچک"در اورده است و از سوی دیگر همین پیشرفت و توسعه فن اوری سبب شده است تا او "هرچه بیشتر از خود بیخود "شود و هویت خود را در جهان "هستی"گم کند لذا چشم به سرزمین و منابع و فرهنگ و نیروهای مادی و معنوی دیگران بدوزد تا حالا که نمی تواند هویت مورد دلخواه خود را بیابد! با سیاست بازی جهان را با انچه را که او هویت می خواند مشغول نماید.
تجاوزات مکرر این یا ان کشور به کشورهای دیگر و نیزراه اندازی جنگ های خانمانسوز داخلی در این یا ان گوشه از جهان برای انچه را که "کسب استقلال و هویت ملی یک شهر و یک منطقه" از یک کشور می خوانند- از ساده ترین و در عین حال اشکارترین مصادیق این پدیده در قرن حاضر باشد.
بنظر می رسد اگر سازمان ملل متحد و دیگر سازمانهای جهانی ذی ربط و یا دول و ملل جهان سریعا برای کنترل "پدیده ملی گرایی افراطی " کاری نکنند متاسفانه تا پایان قرن بیست و یک
شاهد یک جنگ جهانی تمام عیاری باشیم که ممکن است نتیجه نهایی ان نابودی کره زمین باشد.
نویسنده این سطور اعتقاد دارد باید به کلیت یک ملتی و یک دولتی که سابقه چند هزارساله تمدن و فرهنگ سازی در "تمدن و فرهنگ جهان" دارد اجازه داده شود تا با دست یابی به فناوریهای مهم و مدرن روز جهان هویت ملی- تاریخی خو درا بدست اورد. بنظر می رسد سرکوب و یا ممانعت و یا هرگونه تلاشی که برای تهدید و ارعاب چنین ملت و کشوری(برای دست یابی به علم و فناوری مدرن روز جهان ) صورت پذیرد لاجرم واکنش بسیار تند و طبیعی ان ملت و ان دولت را بهمراه داشته باشد.
پیشنهاد این نظرییه برای جلوگیری از جنگ های خطرناک منطقه ای که بصورت بالقوه می تواند به جنگ جهانی سوم منجر شود بشرح ذیل است :
1- در اهداف و سازماندهی و مدیریت و نیز در ساختار سازمان ملل متحد بکلی تجدید نظر صورت پذیرد . این کار می تواند با برگزاری یک کنفرانس جهانی با حضور همه کشورهای جهان و تشکیل کارگروه های مختلف تخصصی در سطح جهانی صورت پذیرید. چرا که سازمان ملل کنونی بنظر می رسد دیگر پاسخگویی نیازهای امنیتی و صلح طلبانه ملل و دول جهان نباشد.
2-در جهان کمک و حمایت دول مختلف از گروهها و احزاب جدایی طلب (چه در کشورهای همسایه و یا غیر همسایه ) قطع و یا کاهش چشمگیر یابد. و چنین احزاب و گروههای برسمیت شناخته نشوند.
3- دول مرکزی تشویق به انجام امور توسعه و ایجاد هرچه بیشتر و گسترده تر امکانات زیر بنایی و رفاهی مناطق محروم کشور خود گردند و اندسته از دول مرکزی که توان مالی چنین کاری را ندارند مورد حمایت منابع اعتباری و مالی جهانی برای انجام تحول در مناطق محروم کشورشان قرار گیرند.
4- مسئله اسراییل و فلسطین از یک سو و اسراییل و لبنان و اسراییل و سوریه (ونیز اسراییل با سایر کشورهای عربی) از سوی دیگر با مشارکت مستقیم جمهوری اسلامی ایران و سوریه و فلسطینیان(حماس و سازمان ازادیبخش فلسطین)و با حضور و مشارکت (امریکا و روسیه و چین و انگلیس و فرانسه و هند و کشورهای عربی) حل و فصل گردد.
5- مرزهای کنونی کشورهای عضو سازمان ملل متحد برای همیشه برسمیت و ثبت جهانی برسند تا مدعیان داخلی و یا خارجی احتمالی نتوانند سب بروز جنگ و درگیری به بهانه استقلال طلبی و بهانه های مانند ان گردند.
6- مسئله دو کره و تایوان و تبت و کشمیر و مسایلی همچون اختلاف گرجستان وروسیه بر سر دو منطقه ای که اخیرا سبب بروز جنگ کوتاه مدت بین روسیه و گرجستان شد بدون دخالت قدرتهای فرا منطقه ای - حل و فصل ان به عهده خودشان واگذار گردد و در صورت درخواست طرفین سازمان ملل و یا کشو رهای مورد اعتماد انها وارد پادرمیانی نمایند.
7- توریست جهانی تقویت گردد و بخصوص توریست سیاسی بعنوان کم هزینه ترین و نیز ساده ترین و عین حال سریعترین و موثرترین راه و روش جلوگیری از جنگ و تعمیق صلح و امنیت و ثبات (ملی و منطقه ای و جهانی) گسترش یابد.توریست نه تنها مایه صلح وثبات از طریق اشاعه گفتگو و مبادله کالاهای فرهنگی است که اگر درست کنترل و مدیریت گردد مایه رشد و توسعه همه جانبه یک کشور (حتی یک منطقه وسیع جغرافیایی که از چند کشور تشکیل شده باشد )هم می تواند باشد.هر چند از ناحیه توریست خطراتی را نیز می توان متصور گشت که در مقایسه با اثرات بسیار مثبت ان این خطرات بسیار ناچیز و قابل کنترل و چشم پوشی می نمایاند
یاداوری:عبارت " توریست سیاسی" را بنده بعنوان یک واژه سیاسی معرفی و ان را " تبادل توریست و جهانگرد بصورت فوری و گسترده بین دو کشوری تعریف می کنم که یا رابطه سیاسی ندارند و یا روابط انها در سطح پایینی قراردارد و یا احتمالا در استانه جنگ و درگیری قرار دارند" با این کار عملا دول متخاصم حتی اگر اراده کنند نمی تواند بسادگی قبل جنگ و درگیری را شروع نمایند.
8- دامنه فعالیت سازمانهای غیر دولتی گسترش یافته و بدون انکه نقص قانون (داخلی یا بین المللی ) نمایند و یا بی انکه خود "مسئله ساز و بحران افرینی "کنند به یاری صلح و امنیت جهانی بشتابند.فعالیت چنین سازمانهایی بنظر می رسد با ید در سطح جهان قانونمند گردد و مورد حمایت همه جانبه همه دول جهان نیز واقع گردند.
9- احترام به نژاد و دین و فرهنگ واعتقادات و تاریخ و تمدن و اداب و رسوم ملل به معنی واقعی کلمه صورت پذیرد تا هم عدالت و هم صلح و امنیت و ثبات (ملی و جهانی )گسترش یابد و احترام به حقوق و ازادی های مدنی و قانونی در جهان همگیر و قانونمندگردد و از سوی دیگر فرد نیز قانون مدار و نظم پذیر باشد و به وظایف فردی و اجتماعی خود بنحو ممکن عمل نماید .
10 - نهاد های مالی و رسانه ای و فرهنگی جهانی حمایت های لازم را از فعالیت های فوق با تشکیل یک شورا یا سازمانی "مدیریتی و هماهنگ ساز" ورای نهادهای جهانی کنونی نظیر یونسکو و صندوق پول و یا بانک جهانی و مانند ان بعمل اورند.
نتیجگیری:
با انجام موارد فوق بنظر می رسد بسیاری از ریشه ها و علل اختلافات و درگیریهای ملی و منطقه ای و جهانی یا محو و قطع گردد و یا بشدت (و در سطح بی خطری )در دنیا کاهش یابند و رقابت های ناسالم اطلاعاتی و سیاسی و اقتصادی و رسانه ای و نظامی و مانند ان( در دنیای کنونی) جای خود را به مشارکت همه جانبه بین ملل و دول جهان بدهد و در این صورت همه توان دول و ملل جهان می تواند برای شناخت "هستی" و بخصوص فضا صرف گردد تا هم نحوه و علت پیدایش و خلقت "هستی " توسط خداوند تا حد ممکن کشف گردد و هم منابع و مکانهایی بیشتر و بهینه تر از زمین برای زندگی بشر و کوچ احتمالی همه و یا سرریز جمعیت جهانی به کرات دیگر فراهم گردد. و هم جنگ منابع پیش نیاید.
یاداوری "جنگ منابع " را هم اینجانب بعنوان یکی از اصلی ترین علت بروز جنگ و درگیری در قرن بیست ویک بحساب می اورم. و به این معنی است که کشورهای جهان برای بدست اوردن هر چه بیشتر منابعی حیاتی همچون "اب"و خاک و سایر عوامل موثر در تولید و رشد وتوسعه و کشاورزی - چشم طمع به ذخایر و منابع طبیعی و غیر طبیعی ملل دیگر می دوزند که همین پدیده می تواند سبب بروز اختلاف و نهایتا جنگ و درگیری احتمالی در حال و یا اینده گردد چرا که با کمبود شدید منابع مهمی چون اب و عدم وجود سازمان و قوانین جهانی که بر تهیه و توزیع و تقسیم عادلانه منابع اب اشامیدنی و سایر منابع حیاتی دنیا نظارت داشته باشد هر لحظه امکان برخورد نظامی کشورها بخصوص در مناطق کم ابی چون منطقه خاورمیانه می رود.
عزیزانی خواسته اند تا هردو تئوری سیاسی اخیر خود را در مورد محوریت ایران اسلامی بعنوان محور صلح و ثبات و امنیت و رشد و توسعه منطقه ای را یکجا در سایت قراردهم که بدینوسیله و ذیلا به ترتیب اولین و در پایین دومین نظرییه را می خوانید!
1- نظرییه اول سعید شجاعی سعدی با مقدمه انگلیسی
Dear readers
AS A POLTICAL AND SOCIAL SUBJECTS ANALYSISOR AND ALSO AS A "PEACE & SCURITY OF THE WORLD ACTIVE" FROM ISLAMIC REPUPLIC OF IRAN. I HEREBY REMIND THAT ALL MATERIALS AND SUBJECTS ON MY WEBLOGS ARE ONLY MY OPINION, WHICH MAY BE CORRECT OR FALSE.
IF THEY ARE "ALL RIGHTS" ALL OF THEM ARE FOR YOU AS A GIFT,. AND IF NOT, I BEG YOUR PARDON IN ADVANCE.
ANYWAY, I HAVE A NEW " THEORY" OF PEACE & STABILITY AND ALSO SCURITY IN "MIDDLE EAST" AT FIRST! AND THE WORLD AT SECOND.!
THE MOST IMPORTANT SUBJECT IN THIS THEORY IS AS FOLLOW :
THE I.R.OF IRAN" ROLE" IS A CENTRAL ROLE FOR ANY PEACE AND SCURITY & ECONOMIC PACT IN ORDER TO REACH AND ESTABILISHING A MODERN AND PACEFUL MIDDLE EAST . EVEN FOR SOLVING OF OLD PROBLEMS LIKE "ISRAEL & PALESTINE " AND ALSO RECENT
PROBLEMS LIKE IRAQ AND LEBANON AND AFGHANESTAN TOO.I CALL MY THEORY AS " IRAN IS THE AXIS(1) OF THE PEACE AND STABILITY OF MIDDEL EAST AT FIRST, ! AND THE WORLD AT SECOND"!
IF YOU WANT TO KNOW MORE,! PLEASE TRANSLATE MY FOLLOWNG
EXPLANATIONS IN PERSIAN INTO ENGLISH OR ANY OTHER LANGAUGES IF YOU ARE WILLING.THANKS SAID SHOGAIEE SAADI
10\ 25\2008
SHIRAZ-IRAN-
SAID SHOGAIEE SAADI
(1) THIS THEROY VIOLATES THE PRESIDENT BUSH AND HIS ADVISERS SAYS, "...IRAN IS THE AXIS OF EVIL" REASONABLY
یاداوری""
کلیه مطالب و مباحث و تحلیلهای این و سایر وبلاگهایم همه نظرات شخصی بنده است که می تواند درست یا غلط باشد اگر درست است گوارای وجودتان و اگر غلط است از پیش عذر مرا بپذیرید!
سعید شجاعی سعدی
۸۷/۸/۴
"پیشگفتار"
اگر بخاطر داشته باشید در اوایل دور دوم ریاست جمهوری پرزیدنت بوش . ایشان و مشاوران سیاسی و امنیتی او
جمله ای را به ادبیات سیاسی وارد نمودند که بر مبنای ان "ایران در کنار کره شمالی و سوریه محور شرارات "خوانده شد.
از همان ابتدا برای تحلیل گران و ارباب رسانه و محافل دانشگاهی و روشنفکری جهان و منجمله غرب و بخصوص امریکا (و حتی برای بنده ) روشن بود که این یک ترفند سیاسی برای دامن زدن به جنگ روانی و رسانه ای بر علیه جمهوری اسلامی ایران و فشار بر ایران در مسئله هسته ای بود تا ایران را وادار کند از مواضع خود در باره مسئله هسته کوتاه بیاید.
اتفاقات و رویدادهای بعدی نشان داد که طراحان این جمله چقدر از واقعیت های ایران بدور بودنده اند.
زیرا نه تبعات و اقدامات بعدی امریکا (بعد از بیان این جمله) نظیر ساخت و نمایش فیلم سیصد برای تحقیر ایرانیان !!!؟و ترسیم چهره ای کرور و وحشی و خشونت طلب!!!؟ در افکار عمومی جهانیان و بخصوص غرب و امریکا! و نه قطعنامه و تحریمهای سازمان ملل نتوانست کمترین اثری در تغییر مواضع ج.ا ایران داشته باشد که هیچ بلکه مسئولین و مردم ایران را هرچه بیشتر قانع نمود که توطئه و دسیسه ای شیطانی برای ضربه زدن احتمالی به استقلال و تمامیت ارضی ایران اسلامی در جریان است که همین امر بر حجم و عمق دامنه امادگی های همه جانبه دفاعی و سیاسی و تسریع فرایند ساخت و غنی سازی ارانیوم افزود.
حال حدود 10 روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری امریکا (4 نوامبر 2008--برابر با سه شنبه 14 ابان 1387 ماه جاری)
که بنده (مثل دو سال قبل تاکنون ) اعتقاد دارم نه تنها در امریکا باراک اوباما به ریاست جمهوری خواهد رسید که هر دو حزب کارگر حاکم بر اسراییل و انگلستان نیز به احتمال نزدیک به صد در صد شکست خواهند خورد و قدرت را به احزاب رقیب واگذار خواهند کرد.
بنا براین می توان با قاطعیت اعلام کرد محور شرارت خواندن ایران نه تنها اثری نداشت که هنوز نیامده به حافظه تاریک تاریخ دنیای سیاست سپرده شد!!!
بنا براین جا دارد تا یک تئوری جدید جای ان تئوری مفلوک و بی مورد را بگیرد لذا بنده سعید شجاعی سعدی بعنوان یک محقق فعال حوزه علوم سیاسی و اجتماعی و با تکیه و توکل به خدا و بر اساس تجربیات و مهارتهای تخصصی سه گانه خود (برنامه ریزی اجتماعی - کامپیوتر - صنعت جهانگردی) تئوری زیر را با نام :
"جمهوری اسلامی ایران محور صلح و ثبات خاور میانه و جهان"
با دلایل و مستندات زیر تقدیم می کنم.
۱-درخشش (حدود هشت هزارساله )ایران در علوم و فنون مختلف و فرهنگ و تمدن و شهرسازی خود اولین و بهترین گواه انست که ایران محور سازندگی و علم و تمدن است و نه تجاوز و جنگ و خونریزی.
۲-- ایران اسلامی خود بیشتر از هر کشوری در منطقه خاورمیانه و حتی جهان طالب صلح و امنیت و ارامش و ثبات است چرا که در غیر این صورت خود نیز بشدت صدمه خواهد دید.
۳-تلاش حدود 60 ساله غرب و سازمان ملل نتوانسته است مشکلی بنام "فلسطین" را حل نماید حال انکه در سه کشور لبنان و افغانستان و عراق مشکلات با کمک ایران (در کمترین زمان ممکن) یا حل شده یا بسمت حل و فصل در جریان است(که اگر سیاستهای خصمانه اسراییل و امریکا برعلیه ایران نبود تا حالا همه مشکلات این سه کشور هم تمام کمال حل و فصل گردیده بود.
۴-ایران بدلیل موقعیت زئو پلتیکی و منابع و ذخایر معدنی و نفت و گاز و اب و تنوع اب و هوایی و اقلیم گوناگون و اثار تاریخی بسیار و جمعیت جوان و متخصص و با هوش خود . هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ تاریخی و جغرافیایی و از همه مهمتر با توجه به قدرت نظامی و دفاعی خود همه شرایط لازم را برای قرار گرفتن برای "محور صلح و ثبات و امنیت خاورمیانه" یکجا دارا می باشد که هیچ کشور دیگری را در خاورمیانه نمی توان یافت که یکجا همه این تونمندیها را دارا باشد.
۵--ایران بشدت نیازمند به توسعه و رشد همه جانبه است و مسئولین ذی ربط و محترم جمهوری اسلامی با تبیین و تفسیر اصل 44 قانون اساسی امکان سرمایه گذاریهای خارجیان را در گستره فراوان ایجاد کردند و مباحث برای هر چه گسترش دامنه ان نیز در جریان است نا براین ایران می تواند تا حدود 10 هزار میلیارد (معادل ده تریلیون دلار )سرمایه گذاری را پذیرا باشد
زیرا هستند استانهای مانند سیستان و بلوچستان و خوزستان و هرمزگان و و سمنان و کهکیلویه و بویر احمدو قزوین و زنجان و چار محال و بختیاری و فارس و بوشهر و ایلام و کرمانشاه و کردستان و ازبایجان شرقی و اردبیل و گیلان و مازندران و گلستان و سه استان خراسان شمالی و رضوی و جنوبی و کرمان و یزد که با درجات مختلف نیازمند شدید رشد و توسعه همه جانبه هستند.
۶--تاریخ اسراییل از تاسیس تا امروز نشان داده نه تنها قادر نیست محور صلح و ثبات خاور میانه قرار گیرد که خود بدلیل منافع اساسی و ماهوی خود مجبور است همواره با این یا ان کشور در نزاع و جنگ و درگیری قرارداشته باشد بنا براین خود نقض کننده و تخریبگر نظم و امنیت و صلح خاورمیانه است .
از سوی دیگر اعراب هم در چند جنگ خانمان سوز از اسراییل شکست بسیار سخت و گاه خفتباری را شاهد بوده اند که انها نیز هیچ کدام توان محوریت قرار گرفتن را ندارند .
۷- دول عرب متاسفانه بدلیل رقابت های بسیار زیاد سیاسی و مالی و ادعاهای مختلف نسبت بیکدیگر عملا بنظر می رسد . هیچکاه نتوانند از پس مقابله سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی و امنیتی با اسراییل برایند.
۸--از مفهوم و استدلالهای دو بند (6 و 7 )فوق به این نتیجه می رسیم که هم اعراب و هم اسراییل نه تنها به جلب نظر و همکاری ایران برای حل و فصل مشکلات فی مابین خود نیاز اساسی دارند بلکه بدلیل انکه تا این لحظه نه اسراییل و نه اعراب مشکل امنیتی حاد و جنگ و درگیری (البته اگر مسئله جنگ صدام با ایران و ادعا های واحی امارات بر سه جزیره ایرانی در خلیج فارس و کرکری خواندن های اخیر اسراییل در مورد مسئله هسته ای ایران را ندید بگیریم) را با ایران نداشته اند . ایران می تواند در یک فرایند کلان و بشرط تامین پیش نیاز ها و پیش ساختهای سیاسی و امنیتی ان محور ارتباط اعراب و اسراییل و حل و فصل ارام و دراز مدت این مشکلات (منجمله مسئله فلسطین) گردد.
۹--منافع غرب و بخصوص امریکا از یک سو و منافع روسیه و هند و چین و بعنوان قدرتهای اثر گزار جهانی(و به یک بیان منافع همه دنیا ) ایجاب می کند تا منطقه خاور میانه و خلیج فارس در صلح و امنیت و ثبات قرارداشته باشد. و هر نوع بی نظمی و عدم ثبات مستقیم و یا غیر مستقیم امنیت همه دنیا و بخصوص امنیت کشورهای فوق را بشدت بخطر خواهد انداخت.و خواسته و یا نا خواسته پای انها را دیر یازود به هر نوع در گیری کوچک و یا بزرگ احتمالی در خلیج فارس باز خواهد نمود.
بنا براین جا دارد تا برای تحکیم صلح و امنیت جهان و منطقه ایران محور این تعادل قوا و دول در منطقه فوق حساس خاورمیانه و خلیج فارس قرار گیرد.
۱۰- در صورت عملی شدن و تحقق و پذیرش نه بند فوق دیگر جایی برای طرح مسئله هسته ای ایران و یا بروز هر نوع جنگ و درگیری رسانه ای و یا نظامی و یا امنیتی بین ایران با امریکا و یا ایران با اعراب و یا ایران با اسراییل و یا اعراب با اسراییل و یا اعراب با اعراب و ... وجود نخواهد داشت . در این صورت است که رابطه سیاسی رسمی بین ایران و اسراییل و نه تنها اغاز خواهد شد که برای شروع همکاریهای منطقه ای جز ضروریات سیاسی و امنیتی غیر قابل اجتناب بحساب خواهد امد.
نتیجگیری:
در صورت تحقق موارد تشریحی فرضیه و نظریه و تئوری فوق اینجانب صلح و امنیت جهانی تحکیم خواهد شد و خطر بروز جنگ های نا خواسته و یا جنگ جهانی سوم بکلی و یا تا حدود زیادی از بین خواهد رفت.و رشد و توسعه اقتصادی و سیاسی و عمران و ابادانی همه کشورهای منطقه را در بر خواهد گرفت. و ملل منطقه بمعنی واقعی کلمه طعم خوش ازادی و استقلال و پیشرفت و صلح و همکاری و مبادلات همه جانبه و در یک کلام "رفاه" را خواهند فهمید به امید ان روز
سعید شجاعی سعدی - شیراز - ایران - ۴/۸/۸۷
۲- نظرییه دوم سعید شجاعی سعدی :
"نظرییه پیشنهادی حل و فصل دایم و همه جانبه بحرانهای خاورمیانه"
"نظرییه پرداز -- سعید شجاعی سعدی"
پنجم اذر 1387 - شیراز - ایران
با توکل به خدا دومین نظرییه سیاسی جدید خوداینجانب سعید شجاعی سعدی ( اولین نظرییه را شما می توانید در همین وبلاگ با نام "ایران محور صلح و ثبات منطقه ای و جهانی " بخوانید) را بشرح ذیر تقدیم می کنم که بسیاری مشکلات مزمن و حل ناشده منطقه خاور میانه
و بویزه "فلسطین و سرزمینهای اشغالی اعراب توسط اسراییل" را با اجرای ان و تحت مدیریت محوری مشترک جمهوری اسلامی ایران و پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و با همکاری قدرتهایی اثر گذار ی نظیر هند و ژاپن و ترکیه و پاکستان و کشورهای عربی یکبار برای همیشه حل و فصل نمایند.
بنظر می رسد با اجرای این نظرییه پیشنهادی هم به ظلم و ستم و کشتار و تنگناههای تحمیلی اسراییل بر علیه فلسطینی ها و لبنانی ها خاتمه داده خواهد شد و هم مسابقات تسلیحاتی در منطقه کاهش فراوان خواهد یافت و هم سوریه مناطق اشغالی خود را پس خواهد گرفت و هم لبنان و اسراییل یک بار برای همیشه به صلح واقعی دست خواهند یافت و هم دو کشور اسراییل و فلسطین بر اساس قعطنامه های سازمان ملل تشکیل خواهد گردیدو هم در پایان این فرایند دیگر دلیلی برای جنگ روانی و رسانه ای اسراییل و غرب و امریکا با جمهوری اسلامی ایران باقی نمی ماند و همکاریهای سازنده جای کینه ورزی و کل کل های سیاسی و رسانه ای را خواهد گرفت و هم از همه مهمتر خطر یک جنگ جهانی خانمانسوز دیگر از بین خواهد رفت و هم بودجه های بسیار زیاد کنونی که همه کشورهای خاور میانه صرف مسایل نظامی می کنند صرف رفاه و رشد و توسعه کشورها و ملل منطقه خواهد گردید:
تبیین نظرییه پیشنهادی :
پیشنهاد می کنم غرب و بخصوص امریکا و انگلیس و فرانسه از یک سو و جمهوری اسلامی ایران (1) در یک دوره 4 ساله ( که می تواند با شروع دوره ریاست جمهوری پرزیدنت اوباما بعنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری تاریخ امریکا که از بیست رانویه 2009 -یعنی نزدیک به دو ماه دیگر - شروع می شود ) اغاز گردد - همه فعالیتهای سوی تبلیغاتی و وارد کردن اتهامات از هر نوع و به هر بهانه را بر ضد جمهوری اسلامی ایران ( و منجمله مسئله اتمی ایران ) و یا وارد کردن هر نوع اتهام از سوی جمهوری اسلامی ایران لغو نموده و ابتدا بدون هیچ پیش شرطی دو رئیس جمهور و وزرای خارجه و در کنار ان نمایندگان دو مجلس ایران و امریکا با هم وارد مذاکره مستقیم و بدون جنجال سیاسی و رسانه ای گردیده و
چهار چوب کلان همکاریهای فی مابین (بدون در نظر داشت و وارد شدن به جزییات اختلافات و با کنا ر گذاشتن موقت نقاط کهنه مورد اختلاف ) را تدوین و تصویب نمایند و در مر حله بعد کنفرانس اشتی با مدیریت مشترک ایران و امریکا و روسیه و چین و انگلیس و فرانسه و با همکاری ژاپن و هند و ترکیه و پاکستان وکشورهای عربی ترجیحا در تهران و یا یکی از پایتخت های کشورهای نامبرده (عضو شورای امنیت) و یا در مقر اروپایی و نیویورک سازمان ملل متحد با حضور " اسراییل بعنوان یک طرف دعوا و فلسطین - که شامل حماس و سازمان ازادی بخش فلسطین بعنوان نمایندگان ملت فلسطین باشد- و نیز سوریه بعنوان کشوری که بلندیهای جولانش در اشغال اسراییل است و لبنان که بعنوان کشوری که مرتبا مورد تهاجم اسراییل قرارداشته است و مزارع "الشبای" ان در اشغال اسراییل است وبا حضور اردن بعنوان ناظر و در گیر غیر مستقیم اسراییل با کشورهای عربی ذکر شده تشکیل گردیده و مذاکرات بدون تعارف و ژست گیریهای بیهوده سیاسی و در محیطی ارام و دوستانه انجام پذیرد.
دستور کار کنفرانس صلح پیشنهادی :
1 -- تشکیل کشور مستقل فلسطین با هویت و ارتش و ساختار های مالی و اداری و مرزهای مشخص در نوار غزه و کرانه های باختری رود اردن در کنار کشور کنونی اسراییل با پایتختی بخش عرب نشین بیت المقدس .
2-- باز پس دادن بلندیهای جو لان به سوریه در قبال یک قرارد صلح و ترک مخاصمه رسمی فی مابین با ضمانت سازمان ملل و جمهوری اسلامی ایران و هند و ترکیه و پاکستان و کشو رهای عربی دیگر.
3-- پس دادن مزارع اشغالی توسط اسراییل به لبنان بترتیبی که در بند دوم ذکر گردید.
۴- اغاز مذاکرات اقتصادی و همکاریهای امنیتی و فرهنگی و توریستی منطقه ای و جهانی مرتبط با موضوع و کشورهای شرکت کننده در کنفرانس.
نهایتا بعد از عقد توافقنامه ها و قراردادهای رسمی مربوطه و طی مراحل اجرایی ان می تواند با احقاق حق فلسطینیان و سوریه و لبنان برسمیت شناختن اسراییل توسط جمهوری اسلامی ایران انجام و سفارتخانه های دو کشور در پایتخت کشور دیگر باز گشایی گردد .
تتیجگیری :
تجربه همکاری جمهوری اسلامی ایران با امریکا و شورای امنیت در مسئله افغانستان و عراق در مورد عقد قرار دا صلح بین گروههای سیاسی درون این دوکشور و تشکیل دولت های فعلی انها بخوبی نشان داد که هر گاه غرب و بخصوص امریکا سیاست احترام متقابل با جمهوری اسلامی ایران بر خورد کرده است نتایج غیر قابل تصوری را شاهد بوده است و بعکس هر گاه سیاست تحقیر و توهین و کج اندیشی را پیشه کرده مشکلات امریکا در منطقه صد چندان گردیده است . به بیان دیگر اگر امریکا نفوذ و قدرت مانور همه جانبه ج.ا.ا ایران در خاور میانه را بپذیرد و موقعیعت و حقوق همه جانبه انرا برسمیت شناسد و با ان تعامل سازنده نماید .
نه تنها حل وفصل مسایل خاور میانه سخت و غیر قابل دسترس نیست که بسیار ممکن و ساده بنظر می رسند.
از سوی دیگر اکنون که دولت پرزیدنت اوباما با انتخاب قاطع مردم امریکا و با در اختیار داشتن هردو مجلس نمایندگان و سنای امریکا از بیست رانویه 2009 کارش را رسما اغاز خواهد کرد و شعار اصلی این دولت "تغییر" است و از سوی دیگر حالا که شورای امنیت اسراییل به دولت این کشور پیشنهاد داده است تا بلندیهای جولان را برای صلح دائم به سوریه بازگرداند و باز حالا که همه کشورها از درد و رنج مردم فلسطین بستوه امده اند جا دارد تا همه کشورهای اشاره شده در این "نظرییه" همت کنند ویکبار برای همیشه این مشکلات را حل و فصل نمایند.
(1) - بسیار بدیعی است در هنگام برگزاری ملاقات ها و مذاکرات و نیز در حین برگزاری کنفرانس صلح و مسایل جانبی ان انقدر حس احترام و اعتماد بین ایران اسلامی و غرب و اسراییل پدید خواهد امد که حتی در صورت بدبین بودن به نتایج کنفرانس صلح بدون شک و با احتمال زیاد بسیاری از مشکلات و منجمله مسئله هسته ای ایران با غرب حل و فصل خواهد شد.در این صورت خطر یک جنگ ویرانگر در منطقه خاور میانه که بنا بر پیش بینی من تا حد بسیار زیادی زئو پلتیک منطقه و جهان را می تواند دچار تغییر و تحول اساسی بنماید و تلفات بسیارگسترده و تخریب غیر قابل جبران منابع و محیط زیست را بهمراه داشته باشد جلوگیری خواهد شد.