نوشته : سعید شجاعی سعدی
اول - انقدر باسواد شو تا مثل مو نازکت کنند اما نتوانند قطع ات کنند !
دوم - نان کسی را نبر که خدا نان و نام و ابرویت را می برد ! به انچه داری قانع باش تا مجبور نشوی به مال مردم یا بیت المال مردم دست خیانت دراز کنی !
سوم - کینه ا ی و عقده ای نباش! اگر هزار بلا سرت بیاورند ! بخشنده باش که خدا با صابرین است و بخشنده گان را دوست دارد! که گفته اند "... هرچه کنی بخود کنی گر همه نیک بد کنی " !
چهارم - از پیشرفت دیگران احساس خطر و ترس یا حسد نکن ! که شاید او در اینده دستگیر یا نجات بخش تو باشد ! اگر به کسی ظلم یا خیانت کردی قبل از قیامت ! در همین دنیا جبران کن ! دل و حلالیت مظلوم را بدست بیار! نترس! خجالت نکش ! او با اغوش باز قبولت می کند قطعاخدا هم خشنود می شود! بگذار همانگونه که مظلوم طعم ظلم تورا چشیده است ! ندامت وپشیمانی تورا ببیند و طعم جبران تو را هم بچشد !
پنج - اگر دست و پای دیگران را بستی تا خود مسابقه دو میدانی زندگی را ببری ! به برد خود غره مباش که چنین بردی باخت است نه برد ! چون در میدان و مسابقه ای دیگر تو نمی توانی ان برد را تکرار کنی !
ششم - از شرم و حیا دیگران سوئ استفاده نکن ! که اگر او مثل تو از خدا نترسد رسوایت می کند!
هشتم- یار و یاور هم باشیم که خدا فرموده " من با جماعت هستم " ! این همه تخم تفرقه و کینه کاشتی مگر بجز ذلت و خفت!!! و نفرت مردم از تو چه درو کرده ای؟ که برنمی گردی جان برادر؟!
نهم - اگر از یک عیب او سخن می گویی از هزار حسن او هم سخن بگو ! کوچک همیشه کوچک است ! هرچند کفش و لباس بزرگان تن کند و ثروت انان جمع کند! چون روحش کوچک است چون ظرف و ظرفیت بزرگ بودن را ندارد . بزرگش نخوانند اهل خرد که بزرگی به عقل است شرافت و عبودت خدا و انصاف در کلام و اعتدال در رفتار و یاری محرومان!همین و بس!
دهم - این همه بد کردی انرژی گذاشتی تا با این دسیسه یا ان دسیسه شیطانی ! این یا ان را در اینجا یا انجا به زشت ترین و کثیف ترین و ناجوانمردانه ترین شکل غیر انسانی و ضد دینی ممکن گرفتار کنی ! از مقام شامخ و اسمانی "ادمیت" و "انسانیت" خودت خجالت نمی کشی ؟ چرا و به چه قیمت و برای رسیدن به کدام سود یا مقام چنین بی محابا ارزش های انسانی و الهی خودت را ندید می گیری و خود را خسره الدنیا والاخرت میکنی! ؟
یازده -- گذ شته ها گذشته است . ایندهای تابناک در حال اغاز شدن است . دستت را به من بده ! نترس من صادقم ! از جنس اخرتم! بخشیدمت ! به فکر انتقام یا مقابله هم نیستم ! به هیچ کارت کار ندارم و پول وثروتت (حلال یا حرام ) مال خودت !مبارک خودت ! دیدی که حلال فراوانش را داشتیم و نماند .! من خودت را می خواهم نه به گذشته و نا رفیقی هایت با من و دیگری کار دارم و نه به ثرو ت و مقام و مکانت کار .! فقط می خواهمت تا برای رضای خدا و کمک به محرومان و نظام حرکتی را با هم شروع کنیم که همه ما را متحدتر و رفیقتر کند تا بیگانه من و تو را نشکند! که راه سعادت همگی این است بس!
دواردهم - مگر نه انکه همه ما در محضر خداییم و روزی باید بسوی او بر گردیم . پس چرا وقتی اول واخر هر کار با خدا سر و کار داریم کاری خدایی نکنیم ! تا در قیامت در برابر خدا و رسول مکرمش و علی و فرزندانش رو سفید نباشیم . چر باید کاری کنیم که در دنیا و اخرت از وجدانی اسوده و روحی ارام و قلبی مطمئن بر خوردار نباشیم ؟ من به این دغدغه ها فکر می کنم که به دنبال پول و جا و .. نر فتم ! هر چند کم هم نداشتیم ؟ که چون دستمان به گوشت نرسد بگویم بو میده !
"ما پاک دلانیم زه کسی کینه نداریم هر کار که کردند همه را پاک بدانیم "
" جز عشق نگویید که جز ان هیچ ندانیم از قهر نگویید که ازان هیچ ندانیم " والسلام.