یاداوری مهم : بعرض خوانندگان محترم این وبلاگ می رسانم که کلیه مطالب این وبلاگ نظر شخصی نویسنده است که یا درست است و یا غلط! اگر درست است گوارای وجودتان و اگر نادرست از قبل پوزش مرا پذیرا باشید
"بسم الله الرحمن الرحیم"
"بنام خداوند بخشنده مهربان"
به اطلاع خوانندگان عزیز این وبلاگ که منتظر مطالعه ادامه مطلب " علل تاریخی عقب مانده گی ایران " هستند می رسانم که این مقاله" کتاب گونه" را قصد داشتم برای پایان نامه فوق لیسانس خود (البته بعد از طی مراحل اداری - و دانشگاهی معمول ) ارایه دهم !
که متاسفانه بلطف ! عملیات بسیار موفقیت امیز باز دارندگی بنده از قبول شدن در کنکور کارشناسی ارشد سال 88 توسط گروه ظاهرا بسیار قدرتمند "از ما بهتران !!! " (برای کسب اطلاع بیشتر از سوابق موضوع پیشنهاد می نمایم تا " مطلب محاکمه سیاسی سعید شجاعی سعدی" و را با دقت بیشتر در همین وبلاگ و دراخر همین مطلب مطالعه فرمایید) با وجود مجاز شدنم برای انتخاب رشته در هر شش زیر مجموعه رشته روابط بین الملل دانشگاهای دولتی (روزانه و شبانه ) در اعلام نتیجه سازمان سنجش که در اردیبهشت امسال انجام پذیرفت که ضمن ان نام خود را در جز قبول شدگان کارشناسی ارشد دانشگاهای دولتی سال 88 که در شهریور جاری اعلام شد را ندیدم ! ؟.
لذا برایم این پرسش اساسی را پدید اورد که چرا باید چنین کنند ؟!!!.
هرچند اعتراض خود را در مدت قانونی توسط ایمیل به سازمان سنجش ! کشور اعلام نمودم و منتظرم تا در مرحله اعلام تکمیل ظرفیت کارشناسی ارشد دانشگاهای دولتی که قرار است در مهرماه 88 جاری توسط ان سازمان اعلام گردد شاید اسم خود را در گروه پذیرفته شدگان بیابم !!!؟
اما واقعا این سئوال برایم پیش می اید که اگر اقای سعید شجاعی سعدی با تسلط به سه رشته تخصصی روز دنیا یعنی برنامه ریزی اجتماعی (شهری و منطقه ای ) و فن اوری اطلاعات و صنعت جهانگردی (وبعنوان یک شهروند ساده و بی ادعا و مدعا که بر حسب احساس وظیفه شخصی و بی انکه کسی از او خواسته باشد و یا ریالی از بابت فعالیت علمی و سیاسی و تحلیلی خود در اینترنت از شخص حقیقی و یا حقوقی در یافت نموده باشد - برخلاف متظاهرین ریا کار بی سوادی که برای خیلی کمتر از کارهای که من انجام دادم هزاران رانت و امتیاز و منفعت ناحق دریافت فرموده و می فرمایند !!!؟ ) چطور می شود که بنده با حدود سیصد مقاله علمی و تحلیلی در اینترنت که :
1- کمک به خنثی کردن جنگ روانی بیگانگان زورگو و متجاوز و زیاده خواه بر علیه مردم و دولت و نظام عزیز نموده است .
2- را ه کارهای علمی و کاربردی فراوانی را برای حل و فصل مسایل و بحرانهایی خارجی پیش روی نظا م و کشور را (در حد امکانات و توان و وسع ) ارایه نموده است .
3- به حفظ و تحمیق اقتدار و تمامیت ارضی ومنافع و امنیت ملی کشور و نظام با ایجاد حدود 10 وبلاگ سیاسی و تحلیلی و بوسیله هشدار خطرات و تحلیل افشاگرانه نقشه های شوم تجاوزکارانه احتمالی کشورهای زورگو و زیاده خواه کمک نموده است.
واقعا اگر چون بنده ناقابل خدارا با این توان و سابقه نگذارند که در دانشگاه و در رشته روابط بین الملل قبول شود !!!؟.
شما بفرمایید چه کس دیگری باید قبول شود!!!؟ البته یک احتمال هست که نباید ان را نادیده گرفت احتمالا بدلیل تغییر دولت و به تبع ان تغییر وزیر محترم علوم این مشکل برای من بوجود امده که انشالله با وجود و شروع بکار وزیر محترم جدیدی که فرمود درد دین دارد و لابد کسی که درد دین دارد قطعا نمی گذارد در زیر مجموعه اش حق کشی گردد ! امید ان را دارم که در مرحله اعلام تکمیل ظرفیت کارشناسی ارشد مهر 88 اعاده حق اینجانب هم گردد .
بهر حال به اطلاع شما خواننده عزیز می رسانم انشاالله در سالهای اینده اگر نگذاشتند که این تحقیق علمی و راهگشا را بعنوان پایان نامه کارشناسی ارشد خود ارایه دهم !!!؟ شاید در قالب یک کتاب ان را منتشر سازم در پایین مطلب "محاکمه باور نکردنی سعید شجاعی سعدی را که در تاریخ یکشنبه 88/2/13 نوشته و در تاریخ جمعه 18اریبهشت 88 در وبلاگهایم قرار دادم را تقدیم مجدد می نمایم . والسلام
---------------------------------------------------------------------------------
"بسم الله الرحمن الرحیم"
مقدمه
خالصانه عرض می کنم این مطلب را نه از سر گله و شکایت و بیان واقعیات جامعه ! و نه حتی برای تخلیه خودم از فشار دردها و الامی که گروههای نامبرده در ان مطلب - عامدا یا سهوا و از سر غرض یا مرض در طی سالیانی طولانی بر بنده و امثال بنده وارد ساختند نوشته ام !!! چرا که بخوبی و کاملا واقفم که با نگارش این مطلب چیزی از قدرت و نفوذ و نقش گروههایی که از انها در این مطلب یاد شده کم نخواهد شد و نتیجه اش برای بنده هم اگر فشارها و محدودیتهای سنگین تر نباشد !قطعا بنظر می رسد که گشایشی را هم سبب نخواهد شد ! دلیلش هم کاملا اشکار است زیرا گروههایی که در نوشته زیر به انها اشاره شده است دارای منافع فراوان مالی و اداری و غیر ان هستند و به همین دلیل با استفاده از اهرمهای همجانبه به حمایت از یکدیگر می پردازند بطوری که عملا جایی برای حسابرسی و پاسخگویی قضایی و یا قانونی انها حداقل تا اینده ای قابل پیش بینی باقی نمی ماند !!!
به بیان دیگر نوشته زیر بصورت سمبولیک مصادیق و اعمال روشهای غیر انسانی و غیر قانونی و رفتارهای شیطان صفتی انها را در برخورد با شخصی بنام "سعید شجاعی سعدی" که بنده باشم در جغرافیایی اداری و زندگی محیط که در ان بسر می برم را نشان می دهد ! بدیعی است ممکن است هر خواننده گرامی ! که در هرکجای ایران اسلامی عزیز زندگی میکند با خواندن این مطلب فورا بگوید که همین برخوردها با او نیز صورت پذیرفته است !!! بنا براین هرچند داستان پیرامون سعید شجاعی سعدی و برخوردهای گروههای فوق با ان دور می زند اما می تواند مصادیق اندر هرجای کشور هم یافت گردد.!
در اینجا این سئوال مطرح می شود پس چرا با وجود اگاه بودن به موارد فوق - اقدام به نگارش مطلب زیر نمودم ؟! .
پاسخ انست که با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در شهر مقدس مشهد و در روز اول فروردین 88 که طی ان امکانات و موقعیت های نظام و کشور را حق همه احاد مردم دانستند و تاکید نمودند همه افراد جامعه و کشور باید فرصت برابر برای خدمت و پیشرفت همه جانبه را دارا باشند ونه اینکه عده ای با زدو بند و رانت و باند و جناح بازی راه پیشرفت و خدمت دیگران به کشور و نظام رابا بهانه های واهی و مکارانه انهم برای منافع نامشروع شخصی و باندی و جناحی خود (نقل به مضمون ) سد نمایند و نیز همچنین با توجه به شور و شعارهای عدالت محور ریاست محترم جمهوری جناب دکتر احمدی نژاد و نیز تاکید دکتر لاریجانی رییس محترم مجلس شورای اسلامی در روزگرامیداشت استاد شهید مطهری بر تنفر استاد شهید از ریاکاران و متزورین که با ریاکاری خود به اسلام و کشور (نقل به مضمون) صدمه می زنند
و نیز با الهام از سخنان سایر بزرگان و تصمیم سازان نظام و کشور مقدس و سربلند و پر افتخارمان ! بنده سعید شجاعی سعدی تصمیم گرفتم تا با محاکمه تخیلی و سمبولیک خودم (با رعایت موازین اخلاقی و شرعی و قانونی و بی انکه از کسی نامی برده شده باشد! و با درنظر داشت اصول جامعه شناسی و بخصوص جامعه شناسی سیاسی ) اول بر اساس تکلیف ملی و شرعی - اگاهی ! رسانی - بخوانید اطلاع رسانی- کرده باشم و دوم در حد توان و دانش خود یک کالبد شکافی مختصری از روشهای در حال استفاده برای از میدان به در کردن نیروهای خدوم و خالص و مشتاق خدمتی که از قضا ! صاحب هوش و ذکاوت و سواد و و تجربه و توان همه جانبه لازم برای خدمت به نظام و کشور و پاسداشت بدون چشم داشت خون شهدا و بی ادعا هم هستند !
و همچنین دنبال "قدرت و ثروت و شهرت و شهوت " جنون امیز ! هم نیستند انجام داده باشم ! تا شاید چشم و گوش بینا و شنوایی پیدا گردد ! و بخواهد با تشخیص سره از نا سره از کنار گذاشتن و یا فراری دادن و طرد افراد متخصص و صاحب مهارت و تقوا و توان کار و مدیریت بالا که توسط گروههای نامبرده در مطلب زیر به بیرون رانده می شوند! جلوگیری عاجل بعمل اورند! چرا که باز بنظر می رسد که با از میدان بدر رفتن حتی یک فرد شایسته و لایق - نظام و کشور اسلامی ممکن است صدمه و یا صدمات فراوانی ! را که گاهی غیر قابل جبران هم باشد را تحمل نماید !.
والسلام - سعید شجاعی سعدی - شیراز ساعت 2 بامداد جمعه۱۸/۲/۸۸
----------------
به قلم
محاکمه سیاسی و باور نکردنی سعیدشجاعی سعدی!!!
خواننده عزیز! اگر با حوصله و تفکر و دقت و تا اخر محتویات این محاکمه را مطالعه فرمایید چند صد سال بر تجربه مفید شما افزوده خواهد شد! باور نمی کنید ! امتحان فرمایید!
"بسم الله الرحمن الرحیم"
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست""
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست""
"شکر ایزد را که انچه اسباب بلاست"
"ما را زه کس دگر نمیباید خواست"
(خیام) !
سعید شجاعی سعدی - شیراز
===================
محشر است؟! روز قیامت است؟! اصلا کی من مرده ام که خودم نفهمیدم؟!چرا زمان و زمین تیره و تار شده است چرا همه چیز با خاک یکسان شده است؟! خدایا من کجا هستم! اما این حرفها بیمورد است ! واقعیت این است که قیامت شده است و الان من در این صحرای برهوت قرار دارم و یک دادگاه هم در حال محاکمه من؟!
قاضی : متهم خودش را معرفی کند.
متهم :( از اینجا به بعد کلمه "متهم " یعنی من سعید شجاعی سعدی ) من سعید شجاعی سعدی هستم.
قاضی: شما متهمید که بعنوان یک انسان و بنده و مخلوق خدا به وظایفت در زمان حیاتت درست عمل نکردی ؟
جناب قاضی : اشتباه بعرضتان رساندند خدا وکیلی نه از نماز و روزه و نه از هیچ یک از واجبات دیگرم تا حد توان دریغ نکردم و از قضا نه تنها به کسی ظلم نکرده ام و ریالی مال غیر و بیت المال را نخورده ام بلکه تا توانستند حقم را خوردند و مورد ستم هم واقع شده ام! اما برای مصلحت دین و مردم و کشور و نظام دم هم نزدم!در زندگی اهل ریا و خیانت و تزویر نبودم ! و چه انگاه که ثروت داشتیم و چه انگاه که فقیر بقول حافظ "در فقر کار اهل دولت "می کردم.
قاضی : اتفاقا برای همین دم نزدنت در حال محاکمه شما هستیم ! مگر اقای سعید شجاعی سعدی! نمی دانید اگر کسی زیر بار زور و ظلم وستم رود گناهش بر اساس حکم الهی کمتر ظالم نیست؟!
منهم: جناب قاضی من پاک گیج شد ه ام یعنی شما مرا بخاطر کاری که نکرده ام محاکمه می کنید؟!
قاضی :دقیقا !
متهم: جناب قاضی خیلی معذرت می خواهم حالا که اینجوری است و منهم چاره ای جز اطاعت ندارم فکر نمی کنید دادستان باید کیفر خواست و تفهیم اتهامات احتمالی بنده را اعلام کند نه جنابعالی که قاضی هستید؟!
قاضی :بار اخرت باشد که در کار محاکمه دخالت می کنی! هر چند برای روشن شدنت! بدان که در اینجا قاضی همه کاره است و دادگاه اینجا محکمه عدل الهی است و نه زمینی!.
متهم :چشم ببخشید که دخالت کردم. دیگه فضولی (اصطلاح حقوقی) نمی کنم!
قاضی : اقای سعید شجاعی شما متهمید که در زندگیتان بیش از حد بخشنده بودید و در مقابل نامردی و دوز و کلک سو ار کردن دیگران و از پشت خنجر زدنها و پرونده سازی ها خیلی کوتاه می امدید! توضیح بده چرا ؟! همچنین بگویید چرا شما اجازه دادید نا ان شیاطین مردم و نظام و کشور را از خدمات هر چه بیشتر فردی دلسوز و متخصص و کارامدی چون شما محروم سازند ! هر چند با همه محدودیت های تحمیلی بر شما موفق شدید در خدمت به مردم گل بکارید ! لطفا کامل توضیح دهید؟!.
متهم: بسم الله الرحمن الرحیم
بله جناب قاضی بعرض شریفتان می رسانم که گذشته از اعمال بسیار نیک و خداپسندانه پدر بزرگوارم(مرحوم حاج علی قاسم شجاعی سعدی) در انجام هزاران کار نیک و خیرانه و حصنه برای خیل عظیمی از درماندگان و نیازمندان در دو بعد مالی و غیر مالی که حتما جنابعالی از ان اطلاع کامل دارید - در پاسخ به سئوال شما باید عرض کنم - من در خانواده مذهبی زاده و در فقر و ثروت هم بزرگ شدم .
در تمام عمرم سعی کردم تا پرهیزکارانه زندگی کنم و قناعت را سر لوحه زندگی خود و خانواده قرار دهم و هر انچه که در توان داشته ام را برای دیگران چه اشنا و چه غریب انجام دهم! به کسی ظلم نکردم و برای کسی درد سر قانونی و غیره درست نکردم و نان کسی را هم نبریدم به ناموس مردم چپ نگاه نکردم و دهها نفر را هم تشویق گر ازدواج و کسب تحصیلات عالی بودم و هزاران نفر را هم با سخترین شرایط اموزش زبان و کامپیوتر دادم.بر دوستان نااگاه و دشمنان نامهربان همیشه با گذشت و مدارا رفتار می کردم تا انجا که امر بر انها مشتبه شده بود که اقای شجاعی یا از انها می ترسد و یا حتما ریگی بر کفش دارد!!!
همچنین به جان و مال مردم و بیت المال تجاوز نکردم و بخیل و حسود و کینه ورز هم نبودم!در را کسب علم با همه مانع تراشی های گروه شیاطین - در سه رشته تخصصی صاحب مهارت شدم و با وجودی که می توانستم در خارج از کشور و یا در داخل کشور با این سه مهارت تخصصی خود به ثروت از دست رفته امان باز گردم اما حسب تکلیف شرعی و ملی ماندم و قید جمع اوری ثروت زا زدم و به مردم و بویژه جوانان مستعد ولی کم بضاعتم کمک کردم تا به مهارتهای تخصصی بالا مسلط شوند! و بلاخره بچه های مومن و خوب و بروز (حسب فرمایش مولا علی"ع" ) تربیت کردم وبویژه برای صلح جهانی و منطقه ای و پیشرفت و امنیت و تمامیت ارضی و نظام مقدس کشورم در حد وسع و توانم و نیز تکلیفم سخت تلاش کردم و الان هم که در این محشر در خدمت شما هستم جناب قاضی !
قاضی : گفتم که تورا برای کارهای که نکرده ای محاکمه می کنیم نه کارهای کرده شما!
خوب ظاهرا تا به عینه به شما نشان ندهم متوجه گناهان نابخشوده خودت نمی شوی!
متهم : شما را بخدا راست بروید سر اصل مطلب تا من هم کمتر گیج شوم!
قاضی خطاب به ملازمین دوربرش: ان گروهها را بیاورید!
ملازمین : چشم
-----------------------------------------
لحظه ای نمی گذرد که گروههای متعدد از اشنا و غریب را جلو خود نشسته می بینم! می خواهم با انها سلام و احوال پرسی کنم می بینم حرفهای مرا نمی شنوند ! در واقع من انها را می دیدم اما انها مرا نمی دیدند و من حرفهای انها را می شنیدم اما انها حرفهای مرا نمی شنیدند!اما انها هم قاضی را می دیدند و هم حرف ان را می شنیدند!
-----------------------------------------
قاضی خطاب به من: اینها اینجا هستند تا تو بفهمی چقدر گناه کار بودی و خودت خبر نداری! من از تک تک نمایندگان گروه انها سئوال می کنم و انها جواب خواهند داد!و چون اینجا روز محشر و دادگاه هم دادگاه الهی است دروغ وجود ندارد! در مدت سئوال و جواب من با نمایندگان انها سعی نکن که با انها حرف بزنی چرا که انها نه صدایت رامی شنوند و نه تورا می بینند! در واقع هنگامی که روبه شما و باشما (مثل الان) سخن می گویم انها سخنان من راهم نخواهند شنید ! و فقط وقتی رو به انها و با انها صحبت کنم مرا خواهند دید و صحبتم را خواهند شنید متوجه شدید اقای شجاعی؟!
متهم: بله عالیجناب! چشم من ساکت می نشینم و گوش خواهم داد!
قاضی خطاب به نماینده گروه اول: خوب خودت را معرفی کن و بگو چه بلای سر اقای سعید شجاعی سعدی
اوردید؟!
نماینده گروه اول(که از اینجا به بعد ان را نگا مخفف نماینده گروه اول می خوانیم):
من نماینده گروهی از هم ولایتی های اقای سعید شجاعی سعدی هستم که از صداقت و خلوص نیت او و نیز از شرم و حیای او من و دوستانم سوئ استفاده فراوان و مکرر نمودیم و برای منافع مالی و اداری خود تا توانستیم گزارشات سر تا پا دروغ ارسال نمودیم تا انقدر او مشکوک و مشکل دار بنظر برسد که تا پانصد سال بعد ان نیز کسی بفکر استفاده از توان اقای شجاعی برای کمک به اعتلای نظام و مردم نیفتاد !و همواره یک علامت سئوال بزرگ روی اقای شجاعی بماند! و نیز تا جواب همه استعلامها بشود"به مصلحت نمی باشد! دیدید چطور مثل اب خوردن صلاحیت ایشان را با همکاری گروه دو برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی از شیراز رد نمودیم ! بله جناب قاضی ! چه خوب گفته اند که دروغ هرچقدر بزرگتر باورکردنش اسان تر!!!
اقای قاضی الحق اقای سعید شجاعی سعدی فردی متفکر و اندیشمند و با سواد و یک مدیر واقعی بود ما فقط حراف و خالی بند و نوطئه گر .! او در ایمان و ادعای خود صادق و استوار بود ما مصلحتی و برای فرار از فقر و نداری فاحش - خود را بازمانه وقف داده بودیم !. جناب قاضی اگر چند ماه فقط چند ماه حقوق و مزایا و رانت خوری ما راقطع می کردند از زمین و زمان بد می گفتیم به همه پشت می کردیم و خلاصه انکه وجود اقای شجاعی برای ما یک مانع و عامل بازدارنده بخور بخور و پیشرفت هردم بیلی بود! بهمین دلیل هرانچه که نوانستیم برعلیه ایشان انجام دادیم تا او صحنه را ترک کند ! و ما فرصت ابراز وجود پیدا کنیم! اما اقای قاضی حالا پولدار شده بودیم اما نفرین خدا و خلقش را بدنبال خود داشنیم !
پول و مقام را چون به حرام و ناحق بدست اورده بودیم نه برایمان ابرو اورد و نه ارامش و اسایش! هنوز به سن پیری نرسیده ! همه پیر و فرتوت و بیمار سخت شدیم و بارها می خواستیم نزد اقای شجاعی برویم عذر خواهی کنیم جبران مافات کنیم اما رویمان نشد که نشد چون بدلیل کارهای ناجوانمردانه خود از ایشان خجالت می کشیدیم ضمنا با اقرار به اشتباه و گناه نمی خواستیم موقعیت ناحق کسب کرده مالی و اداری خود را بخطر اندازیم!!!
قاضی: ایا فکر نکردید اول خداو روز قیامتی است و دوم ممکن است اقای شجاعی از طریق بازرسی همان جای که شما ان گزارشات نامردانه و سرتا پا دروغ را می فرستادید مدعی شود و پیگیری کند و رسوایتان کند؟!
نگا: چرا قربان به این هم فکر کرده بودیم ولی اول کاملا می دانستیم که اقای شجاعی حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران انقدر برایش اهمیت دارد که اگر احساس کند حتی یک در میلیارد ممکن است پیگیری های او نظام و کشور را بخطر اندازد حاضر نبود حتی با نابودی و نفله شدن خودش به اینکار دست بزند که دیدیم هم نزد!
و دوم ما هم بی پشتیبان نبودیم که امثال ایشان برایمان موی دماغ بشود ! و سوم بلطف همین کارهایمان از فقر و فلاکت انقدر به ثروت و قدرت اداری رسیدبودیم که هر پیگیری احتمالی ایشان را کاملا خنثی نماییم! و چهارم توبه می کردیم تا از عذاب خدا هم در امان بمانیم !بماند که اقای شجاعی هم بارها گفته و نوشته بودند که همه انهایی را که برایش توطئه و نامردی کرده اند را بخشیده اند - پس چرا حالا باید خدا ما را قصاص نماید جناب قاضی!
---------------------------------------
قاضی خطاب به نماینده گروه دو: شما بگویید چه بلای بر سر اقای سعید شجاعی سعدی اوردید؟
نماینده گروه دو : ما با توجه به همکاری و حمایت گروه یک و با اگاهی کامل از شخصیت اقای شجاعی که صبور و بخشنده و عیب پوش بودند در سه دوره ی نسبتا کوناهی که ایشان در خدمت نظام ادرای بودند الحق برایش سنگ تمام گذاشتیم ! هر چه سعی کردیم از اعمال و سابقه گذشته ایشان مویی بیابیم تا از ان کوهی بسازیم تا انرا بر سرش بکوبیم ! نشد که نشد!
اما بلطف گروه یک و نفراتی از همکارانی که فعالیت های شبانه روزی اقای شجاعی پاک منافع نامشروع مالی و اداری انها را بخطر انداخته بود برایش نکرده! تراشیدیم!مثلا در دوران خدمتش در بهداری و حمل و نقل و هواشناسی که در نهایت صداقت و شایستگی در خدمت به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کار می کرد در حالی که خودش دست خیانت به بیت المال ما را افشا کرده بود
برایش در این مورد تا توانستیم درست کردیم!و بعد از انکه عملا شرایطی زا در هز سه اداره برایش پدید اوردیم تا راهی بجز استعفا نداشته باشد ! و نیز بعد از رفتن ایشان خلافهای خودمان را بر گردن ایشان انداختیم ! موارد خلاف اخلاقی و درگیری با مدیران را هم برایش ساختیم تا حسابی وزن کلاسه اش سنگین گردد بویژه که همه این اعمال در خفا و در نبود ایشان انجام می گردید لذا دستمان برای پر بار کردن پرونده سازی باز باز بود! ضمنا باید اضافه کنیم که الحق !
در دوران خدمت ایشان در سه اداره فوق نه تنها امور اداری و مالی که روحیه همه همکاران بشدت بهبود یافته و یک دنیا شادی و انرژی مثبت ادارات فوق را فرا گرفته بود اما چه کنیم که بدلیل فاسد نبودن اقای شجاعی او مانع منافع نامشروع و غیر قانونی همه جانبه ما بود به همین دلیل درست مثل قلتک و اسفالت کوب همه با بی شرمی و خدا ناترسی نمام دست بدست هم دادیم تا ایشان را برغم همه شایستگی و سواد و صداقت و اخلاق نیکش له و لورده نماییم که خدا ما را ببخشد ! بله ! جناب قاضی اینها گوشه ای از کارهای ما در مورد ایشان بود!
قاضی خطاب به نماینده گروه دو :چرا این کارها را کردید مگر اقای شجاعی جایتان را تنگ کرده بود؟!
نماینده گروه دو : بله اقای قاضی معلوم است که جایمان را تنگ کرده بود ! اخه شما ببیند! هنوز دو ماه از خدمتش در حمل و نقل نگذشته بود که بدلیل شایسته گی به ریاست اداره امار و برنامه ریزی منصوب گردیدو کمی بعد رسما با حکم کارگزینی و بعد از گزینش رسمی کشوری به استحدام رسمی در امد و بدتر از همه بعنوان نماینده سازمان حمل و نقل و پاپایانه های استان در سمینار اهواز شرکت نموده و در جمع مسئولین کشوری وقت سخنرانی نمود! و چه کرد ان سخنرانی و ارایه راهکار برای حمل و نقل کشور و استان فارس!
او هنوز جوهر قراردادش خشک نشده و هنوز نیامده در هواشناسی ! کتاب اتم جو را ترجمه کرد و پی در پی برای اصلاح امور اداره طرح می داد و کارش بجایی رسیده بود که عملا مترجم هیات های علمی و فنی خارجی به هنگام بازدید از اثار تاریخی فارس در هواشناسی درامده بود!پس پر واضح بود که با وجود ایشان و سه مهارت تخصصی بالایش و روابط عمومی و قدرت بیان و قلمش عملا جایی برای رشد و کسب موقعیت مالی و اداری حرام و "هردم بیلی "ما" نبود دیدید که بعد از توطئه شیطانی بر علیه ایشان و بمحض خلاص شدن از شرش هم خودمان و هم فرزندانمان تا مدیرکلی!هم رسیدیم!در پاسخ به بحث مدعیان شایشته سالاری که توسط امثال اقای سعید شجاعی طرح می گردید میگفتیم ! گور پدر شایسته سالاری!!! کی گفته برای مدیرشدن سواد می خواهد!هوش می خواهد! قوه و قدرت تجزیه و تحلیل لازم است و مدیریت
شناخت می خواهد! برای مدیریت جناب قاصی از دید مکارانه و ریاکارانه ما(ینا به مصلحت زمانه ) سمبل یک مدیر فقط و فقط ریش و تسبیح و دکمه بسته پیزاهن بود و صف اول نماز جماعت مصلحتی ! یعنی همان کاری که معاویه و یزید و انصار و پیروانشان می کردند و بمحض تثبیت موقعیت هم کم توجه ای به همه انها و یا کنار گذاشتن یکجا انها و بس !!!
به این می گفتیم روش درست مدیریت و لاغیر ضمنا ما همیشه در دنیا که بودیم از ته دل می گفتیم که : الهی امثال اقای شجاعی سه سکته را باهم بزنند که می خواستند با طرح مباحثی مانند شایسته سالاری دوباره بجای غرق در شهرت و ثروت و شهوت و صدالبته مدیریت خوش خوشانه و الکی کنونی !!! مارا به کارهای سخت کشاورزی و دامداری و کارگری و یا نقاشی ماشین و منزل و یا امثالهم قبلی برگردانند! کورخواندند ! جناب قاصی به عدل مبارک قسم !
اگر هزاران مثل اقای شجاعی را زیر گل می کردیم اجازه نمی دادیم تا به دوران سخت و طاقت فرسای کارهای یدی با درامد ناچیز در شهر و روستایمان برگردیم! و دیدید هم که برنگشتیم!و برعکس این ما بودیم که اقای شجاعی را تبعید و محکوم اعلام نشده کردیم به سکونت در خانه و مغازه اجاره ای و چنان عرصه را از لحاظ مالی و سیاسی بر او تنگ کردیم !!!
که هنوز هم متحیر و مبهوتیم چطور این مرد بر ایمان و تقوا و پاکی و صداقت و پیوند خود با خدا و مردم و خون شهدا ماند!!!؟ اگر او یک هزارم بلایی را که ما به سرش اورده بودیم بر سر ما می اورد !!!! یک کافر و یک دیوانه کامل می شدیم الحق ! مرحبا و افرین بر ایمان و استقامت و صبر اقای سعید شجاعی سعدی!!!
قاضی خطاب به نماینده گروه سه:
اقا چرا شما که شرعا و قانونا و اخلاقا مسئولیت جذب و حمایت از شایستگان خدمت به مردم و نظام را داشتید اجازه دادید تا گروه اول و دوم در مورد اقای سعید شجاعی سعدی ان کنند که نباید؟!و چرا سعی نکردید برای ایشان جبران مافات نمایید؟!
جناب قاضی : اول ما ماموریم و معزول! دوم که اقای شجاعی هیچ وقت گله و شکایتی رسمی از گروه اول و دوم بعمل نیاورد!سوم خود ایشان بارها گروههای اول و دوم را بخشیده بود! چهارم چطور ما می توانستیم منابع خود را گرفتار کنیم حتی اگر بدانیم که انها بر اساس غرض و مرض و کینه شخصی و به دروغ خواسته باشند زیراب اقای شجاعی را بزنند!
پنجم اگر اقای شجاعی نتوانسته و یا نخواسته که با زدو بند و یا از راه عادی مدیر کل و غیره بشه این تقصیر خوده اوست نه ما!البته خدایی قبول داریم ایشان فردی صادق و با سواد و بدرد بخور بود اما چطور می شد گروه یک و دو را نادیده بگیریم و به انها بگوییم شما دروغگویید! انوقت دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شد! هرچند که اقای شجاعی نشان داده بود که فردی تواتمند و صادق و عاشق بی مزد و مواجب ایران ومردم و نظام است!اما نمی توانستیم گروه یک و دو را نادیده بگیریم!پس راحت تر ان بود که یک نقر را (هرچند ناحق)فدای ان دوگروه نماییم که نمودیم!
ضمنا اینجا نه اداره کاریابی است که برای ایشان بجبران گذشته کار و مدیریت درست کنیم و نه بنگاه خیریه که باز برای جبران گذشته رقمی به ایشان پرداخت گردد!وششم دو بار ما از ایشان دعوت کردیم تا توصیحات خودشان را در مورد افاضات و مکتوبات گروه اول و دوم بدهد و ایشان هم امد و توضیح داد و رفت و ما هم ایشان را مفتخر به کار در مغازه کوچک اجاریشان نمودیم تا استعداد و سه مهارتش هم نابودنگردد!و تازه هم گذاشتیم نفس هم بکشد! چرا که با حجم گزارشان گروهای یک و دو ایشان قطعا باید ممنوع النفس و معدوم دم می شد!!!
دیگر چه کار دیگری می نوانستیم و برای او نکردیم البته درست است خیلی مراقب بودیم نا خدای ناکرده ایشان بیش از این باسواد و یا چاق و چله نشود چرا که به "مصلحتش " نبود دلیلش هم روشن بود اعضائ محترم گروه یک و دو سخت از ما می رنجیدند ! ضمنا ما کاملا مراقب بودیم تا ریالی بر درامد اقای شجاعی افزایش اضاف نشود ! و همواره در ضعف شدید مالی و در حال اجاره نشینی باقی بماند تا مبادا رویش زیاد گردد و مدعی گردد و بازهم دو گروه فوق از ما برنجند !!!.
اما قبول داریم شاید اگر از ایشان در وزارت امورخارجه و دفتر نمایندگهای جمهوری اسلامی در خارج و در سازمان ملل و یا هز جایی دیگر در داخل استفاده می شدبا توجه به تجربه و سه مهارت تخصصی و شخصیت و تقوا و توان بالای اقای سعید شجاعی سعدی می توانست برای کشور و نظام بسیار مفید باشد و استثنائا به مصلحت هم باشد! چرا که در دید اعضائ دو گروه یک و دو قرار نداشت و هزاران کیلومنر از اینجا دور می شد ! اما با کلاسه های ساخت گروه یک دو و مخالفتهای شدید انها چه باید می کردیم! هرچند که همه ما می دانستیم که همه محنویات این دو کلاسه کذب محض بود!!!
قاضی خطاب به گروه چهارم:
شما دیگه چرا در حق اقای شجاعی جفا نمودید؟!
نماینده گروه چهار:
جناب قاصی :
اقای سعدی شجاعی سعدی شخصی فضول! دهن لق! کله شق و صد البته مغرور و در عین حال متاسفانه صادق و درست کار و صاحب زبان و کلام و قلم نافض و اثر گزار و ذهنی خلاق و نحلیلگرا و از همه بدتر تملق ناگو و خدا ترس بود!!! .
ما پدرمان در امد تا بتوانیم جمهوری اسلامی ایران را یک کشور تروریست؟! و درحال ساخت بمب اتم نشان دهیم؟! تا هر چه زودنر غرب و ناتو و بویژه امریکا و اسراییل به ایران اسلامی حمله کنند و اگر شد ایران اسلامی تجزیه گردد؟! و اگر نشد دهها سال از زندگی و پیشرفت و رشد و نوسعه همه جانبه عقب بیفتد و سران عرب و اسراییل و غرب و امریکا در عوض ما را در " شهرت و شهوت و ثروت و قدرت کامل " غرق کنند!!! مهم هم نبود چند میلیون کشته می شد و جنگ جهانی سوم شروع می شد یا نه؟! بلکه مهم این بود که صلح و ثبات منطقه و جهان از بین برود تا از اب گل الود ما ماهی های چند ده و بلکه چند صد میلیاردی صید کنیم و همین و بس؟!
اما مناسفانه ایشان با ارسال نحلیل برای مقامات ذی صلاح و نیز گذاشتن تحلیلهای راه گشا و مستند و البنه افشاگرانه در کنار سایر عوامل بازدارنده مانع این کار شد! تو گویی یک تنه کار یک وزارتخانه ای چون وزارت خارجه را بی مزد و مواجب با تاسیس و راه اندازی ده وبلاگ بفارسی و انگلیسی در شبکه اینترنت انجام می داد !
هنوز توطئه جنگ طلبان و زورگویان تندرو درون دو دولت پرزیدنت بوش و المرت برعلیه نظام و تمامیت ارضی و استقلال ایزان عزیز شروع نشده بود و تنها در رسانه های جمعی فقط نشانه هایی از ان بصورت غیر رسمی ظاهر شده بود که ایشان فورا با گذاشتن مقالات هشدارگونه و افشاگرانه در وبلاگ های دهگانه خود به فارسی و انگلیسی همه را از ان توطئه ها اگاه می نمود و در واقع توطئه هنوز اغاز نشده - تمام می شد ! جناب قاصی کاخ سفید و کاخ نحست وزیری اسراییل درمدت روی کاربودن المرت و بوش از دست اقای سعید شجاعی سعدی دل پرخونی داشتند ! حتی چند بار همه تصمیم گرفتن تا به عوامل موساد و سیا دستور دهند تا کارش را بسازند!!!
اما متاسفانه او همانقدر که جنگ طلبان را در ایران و امریکا و اسراییل عصبانی کرده بود در این سه کشور دل صلح طلبان را نیز شاد کرده بود لذا متاسفانه این دو کاخ از ترس واکنش شدید صلح طلبان از انجام ان منصرف شدند !!!بهر حال جناب قاضی این چنین بود که او با تلاشهای خود تا حد زیادی از تشدید بحران و شروع جنگ جلوگیری بعمل اورد! حتی چند بار دعوت کردیم تابه غرب برود و دختر هایی از غرب را وا داشتیم تا نامه فدایت شوم برایش ارسال کنند تا بلکه وجود مزاحمش از ما دور گردد اما او پرهیزکارانه و مومنانه در پاسخ انها می نوشت:
"عوضی گرفتید و من ریشه ده هزار ساله در ایران دارم " !!! بجان خودمان اقای قاضی! اگر یکی از این پیشنهادات را به اعضای محترم گروه یک و دو می دادیم با سر و کله قید همه چیز را می زدند و با پشت کردن به همه کس و همه چیز و سرازیر شدن اب از لب و لوچه اشان فورا عازم سرزمینهای فخیمه می گردیدند .
بعلاوه تا امدیم برای از بین بردن اخلاق در خانواده ها فحشا و سکس بدون ازدواج و شرع را بین جوانان رواج دهیم با مقالات علمی و نحقیقی و دانشگاهی خود بخشی از فعالیت های ما را خنثی نمود که باز هم نفرین می کردیم که الهی ! سه تا غده سه کیلویی توکله اش سبز شود !!!. که مناسفانه سبز نشد که هیچ با انهمه فشار و محدویت که ما و اعضای دو گروهای فوق برسرش می اوریم ! سرحال و با انرژی مثل کوه سربلند ماند! و روی همه ما را هم جانانه کم کرد!
----------------------------------------------------------------------
در اینجا قاضی با اشاره به مطالب این چهار گروه رو به متهم سعید شجاعی سعدی نمود فرمود:
اقای شجاعی حالا به گناه خودن اعنراف می کنی؟!
و من متهم هم خطاب به ایشان عرض کردم :بله اقای قاضی حالا فهمیدم ! گناه نداشته و نکرده ام در دنیا چه بوده ! اما جناب قاضی !من اگر باز هم زنده شوم و به دنیا برگردم حاضر نیستم یک ثانیه ارامش وجدان و حفظ دین و شرافت و کرامت انسانی را بعنوان جانشین خدا بروی زمین برای بدست اوردن پست و مقام و ثروت و شهرت و شهوت ندید بگیرم!
و یقینا همانگونه زندگی می کنم که کردم تا ریالی حق مردم و نظام و بیت المال بردوشم نباشد و تاسر سوزنی به کسی ستم و نامردی روا نکرده باشم! و نا اسوده بخوابم ! و اسوده بمیرم ! و مرد باشم و یک انسان "ادم"!!!
--------------------------------------
قاضی نگاهی بمن کرد و فرمود این هم یکی از ازمایشات خداوند و افریدگار تو بود !بشارن باد تورا ! که از انهم سربلند بیرون امدی! اقا ! که ناگهان با صدای موذن مسجد محل از خواب بیدار شدم تا فریضه نماز صبح را بجا اورم.
ای بابا !!! پس همه این محاکمه خواب بود! جلل الخالق! این خوابی بود که خیلی خیلی راست و عبرت امیز بنظر می رسد!پس الله اکبر! و الحمدولله رب العالمین!
----------------------------
"صلاح کار کجا و من خراب کجا"
"ببین تفاوت ره کزکجا ست تا به کجا"
"دلم زه صومعه بگرفت وخرغه سالوس"
"کجاست دیرمغان و شراب ناب کجاست"
"چه نسبت است به رندی صلاح و نقوا را"
"سماع وعظ کجا و نغمعه رباب کجا"
"زروی دوست دل دشمنان چه در یابد"
"چراغ مرده کجا شمع افتاب کجا"
"چو کحل بینش ما خاک استان شماست"
"کجا روییم بفرما از این جناب کجا"
"مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است"
"کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا"
"بشد که یاد خوشش باد روزگار وصل"
"خود ان کرشمه کجارفت و ان عتاب کجا"
"قرار و خواب زه حافظ طمع مدار ای دوست"
"قرار چیست صبوری کدام و خواب کدام"
(حافظ)
-------------------------------------------------------------------------------
شاید شما خواننده گرامی این وبلاگ این سوال برایتان پیش اید که اقای سعید شجاعی سعدی ایا خود شما بعنوان یک ایرانی و نیز یک شهرونده ساده و بی ادعا و یک تحلیلگر سیاست خارجی اینترنتی و یک وبلاگ نویس به وظیفه صبر و تحمل مشکلات عمل کرده ای و یا بدلیل مشکلات وارده و تحمیلی نا صبوری می کنید؟
در پاسخ عرض می کنم بله هم عمل کرده و هم عمل می کنم برای مثال هنگاهی که در دو اداره حمل و نقل و پایانه های و هواشناسی فارس در دهه هفتاد برای چند سالی محدود مشغول بودم ناجوانمردانه و با غیر اخلاقی ترین شیوه های شیطانی مورد تهاجم واقع شدم . با وجود حقانیت کامل و اثبات شده خود و بمنظور حفظ منافع مردم و نظام و استان براحتی و بدون خلق هیچ جنجال و یا اعتراض و شکایتی داوطلبانه کنار رفتم تا مدعیان و توطئه گران بی سواد ! بمرور زمان با نشان دادن نیات سوی و نیز بی کفایتی خود هرچه بیشتر توان و صداقت و امانتداری و مدیریت مرا به اثبات کامل برسانند که بخواست خدا رسانند!.
از ان به بعد تا امروز نیز موفق به اموزش تک به تک 15000نفر دختر و پسر محروم ساکن در یکی از فقیرترین و در عین حال جهانی ترین منطقه شهر شیراز در دو رشته زبان انگلیسی و کامپیوتر گردیدم.
همچنین در انتخابات اولین دوره شورای شهر شیراز نتیجه اعلام شده برای من حدود 2500 رای بود که با توجه به فامیل سببی و نسبی گسترده در شیراز رای اعلام شده حداقل و با فرض بر این که بجز اقوام کسی دیگری به اینجانب رای نداده بود باید حداقل چند برابر ان رای می اوردم!!!؟ اما من حتی به رای 2500 عددی اعلام شده بنا به رعایت مصلحت و برای جلوگیری از بروزهر نوع تنشی حتی حاضر نشدم اعتراض قانونی که حق مسلم و قانونی اینجانب و هر داوطلب دیگر بود را هم بعمل اورم. !
در سال 86 کاندید انتخابات مجلس شورای اسلامی ازشهر شیراز گردیدم و اینبارنیز مسئله طور دیگری رقم خورد و ان عبارت بود به رد صلاحیت بنده بدلیل کسر سنوات 5 ساله خدمت برای دارندگان مدرک کارشناسی بود ! و این در حالی بود که بنده علاوه بر دارابودن حکم رسمی کارگزینی و تاییدیه خدمت چند ساله در دو اداره فوق همچنین نزدیک به9 سال تا ان زمان رسما سابقه کار اجرایی بعنوان مدیر مرکز کامپیوتر متعلق به خود بودم . با این وجود و با محرض بودن حق کشی حاضر نشدم بجز یک بار به رد صلاحیت ناثواب خود اعتراض نمایم و برای رعایت مصلحت راحت کنار رفتم . و این درحالی بود که علاوه بر دارابودن تجربه کافی همچنین ضمن تسلط بزبان انگلیسی به سه مهارت تخصصی دیگر 1- کامپیوتر -2- برنامه ریزی اجتماعی -3- صنعت جهانگردی نیز مسلط بودم .
ضمنا در همین چند روز قبل با اعلام نتایج کارشناسی ارشد دانشگاهای دولتی با وجود مجاز شدنم برای هر شش زیر مجموعه گروه امتحانی 1130 روابط بین الملل ناگهان با اعلام نتیجه مردودی مواجه شدم !!! مثل موارد پیش گفته شده - ارام و خونسرد فقط یک ایمیل به سایت رسمی سازمان سنجش زدم تا رسیدگی مجدد نمایند هر چند می دانم بی فایده است!!!
پس می بینید که رطب نخورده ام که دیگران را منع رطب می کنم !!!؟؟؟
-----------------
به لطف خدا از روش پیش گرفته خود نه تنها ناراضی نیستم که با وجود اجاره نشینی و اجاره ای بودن مغازه کوچک مرکز کامپیوتر خود زندگی را بدلیل الوده نبودن به حرام و گناه شاید بسختی ولی به شادکامی و خشنودی و خوشبختی می گذارانم !؟ در حالی که مدعیان وقت من با وجود غرق در ثروتهای باداورده حرام زندگی را به رنج و درد و اه و نفرین مردم می گذرانند که امید که خدا وند قادر و متعال همه ما را به راه راست هدایت فرماید و از سر تقصیرات همه ما تا زنده هستیم بگذرد که بقول شاعر وای اگر از پس امروز بود فردایی! (قیامت) .