خاطره ای از شهید دستغیب استاد تهذب و اخلاق اسلامی
ضمن تسلیت اربعین سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین "ع" و یارانش
این روزها که در شیراز و کشور یادواره شهید دستغیب برگزار میگردد بنده هم بجا دیدم تا خاطره شخصی خود از ایشان را بیان کنم.در پاییز سال 1357 شهید دستغیب از زندان آزاد و من هم که درسال سوم راهنمایی بودم و ضمنا مسئول برگزاری تظاهرات مدرسه حکمت در خیابان عبیر آمیز شیراز هم بودم به اتفاق چند نفر از هم مدرسه ایها و تعدادی دانشجو در حوالی شاه چراغ به منزل محقرولی با صفای ایشان رفتیم .اگر درست بیاد بیاورم حج الاسلام سید هاشم و سید مهدی دستغب هم آنجا بودند.ایشان با روی کشاده مارا پذیرفت کمی از حساسیت شرایط و وظیفه مردم برای حضور هرچه
گسترده تردر تظاهرات وهشیاری از تخریب اموال عمومی توسط ایادی ساواک و انداختن آن به گردن انقلابیون گفت. دراین بین یکی از دانشجویان حرف ایشان را قطع کرد و با شور خاصی گفت(نقل و قول این قسمت نقل به مضمون است) حاج آقا :ما باید با مشت آهنین توی دهن این نظام ستم شاهی و ایادی مزدورش بزنیم واز هیچ چیز نمی ترسیم و آماده شهادتیم و شهید دستغیب با تبسم و صبوری خاص خود و بعد از اتمام سخن آن جوان و بشوخی به این دانشجو گفت عزیز: من تازه
از زندان آزاد شدم و بگذار کمی خانواده و دوستان را ببینم و بعد دوباره به زندان برگردم.با بیان این این جمله جو جلسه تغییرکرد و تبسم هم بر لب آن جوان و هم همه حضار نشست و جلسه در نهایت صمیمیت و با دعای خیر ایشان برای حضارو همه مردم و رهبر فقید انقلاب امام خمینی "ره" و نیز طلب آمرزش برای شهدا و صبر برای خانواده هایشان بپایان
رسید. سعید شجاعی سعدی-20 آذر 1393-شیراز