رباعی اول:
نان مردم را ببری، کار ز پستی، کرده ای
تو بپندار که قتل در کار هستی، کرده ای
نان مردم را نبر، ای بی خرد
نان مردم را بری، خون به مستی، کرده ای
رباعی دوم:
زور گویی دوران مرا کشت، بدان
بیدادی حکام مرا کشت، بدان
پول پرستان، زور گویان حاکم میدان شدند
درد و رنج بینوایان، مرا کشت، بدان
رباعی سوم:
فقر مردم جگرم را خون کرد
زجر مردم دلم را پر شور کرد
همه جا جار زدم ، دادرسان را خواستم
قاصدی گفت: که کارت ثمری بر پا کرد
رباعی چهارم:
در پویش حق هرٱنچه کاریست، ٱن کن
در زندگیت لباس عقل بر تن کن
از بی خردی جهان، به طغیان ٱید
در کار درست هر آنچه باید آن کن